46000400916

با ما در تماس باشـید

هدف گذاری اصولی چگونه است ؟

هدفتو تعیین کن برو دنبالش و بهش میرسی! برا زندگیت هدف داشته باش ! اگه هدف نداشته باشی به آرزوهات نمیرسی؟ هدف گذاریت باید اسمارت باشه! این جملات رو چند بارشنیدی تاحالا ؟ بعد از این جملات آیا کسی بهت گفته که هدف گذاری اصولی چگونه هست ؟ یا فقط چند جمله شنیده و برات تکرارش کرده ؟

چندین و چندبار مثل خودم هدف تعیین کردی حتی بارها نوشتی اما نتونستی بهشون برسی ؟ همه این مشکلات از اینه که اصول هدف گذاری درست رو بلد نیستیم . من اینجام که بهت بگم قراره بعد از این مقاله عالی و بینظیر کاملا اصولی و درست بتونی به هدفهاتو بچینی و بهشون برسی پس بزن بریم.

اصطلاحات رایج و عامیانه در مورد هدف گذاری اصولی

قبل از اینکه بخوام مواردی که مد نظر خودمه و تجربیات خودم هست رو بگم بهتره اصطلاحاتی که در این باره مد شده و بارها شنیدی رو براتون باز کنم و بعد از اون بریم برای بررسی اصول هدف گذاری صحیح. این اصطلاحات رو بارها شنیدید و با خودتون تکرارش هم کردید اما شاید در خاطرتون نمونده باشه. اینجا یه مرور میکنیم و بعدش اصولی و گام به گام بهتون میگم برای هدف گذاری اصولی چکار کنید.

هدف باید اسمارت باشد

اینکه اسمارت smart باشه دقیقا یعنی چی ؟ هدف گذاری هوشمند یا اسمارت مخفف چند کلمه هست که در جدول زیر براتون نوشتمش که هر موقع خواستید بهش مراجعه کنید و مطالب براتون تداعی بشه.

جدول هدف گذاری SMART

مخففتوضیح
S (soecific)هدف باید مشخص و واضح باشد
M (Measurable)قابل اندازه گیری باشد
A (Achievable)قابل دستیابی باشد
R (Realistic)واقع بینانه باشد
T (Time bounded)محدوده زمانی مشخص داشته باشد

هدف گذاری اصولی باید WOOP باشد

این مدل هدف گذاری هم از همان روش قبلی یعنی مخفف چند کلمه و عبارت هست که هر حرفش نماینده یک عبارت و یک مفهومی هست که در جدول زیر آمده. از طرفی بصورت جدول براتون میذارم چرا که این مدلی بیشتر در خاطر میماند.

هدف گذاری WOOP

مخففتوضیح
W (Wish)قصد و میل درونیتان باشد
O (Outcome)نصبت به نتیجه ای که انتظارش را دارید آگاه باشید
O (Obstacle)چالشها و سختیهای مسیر مشخص باشد
P (Plan)برنامه و مسیر مشخص داشته باشد

هدف باید سخت باشد (HARD)

بجز اصطلاحیات قبلی اصطلاح دیگه ای وجود داره با نام هدف گذاری سخت یا هارد که مخفف کلمات زیر است. این مدل نام گذاری برای این میاد که باید هدفی رو مشخص کنید که براتون چالش برانگیز باشه و نیاز به کار بیشتر و سخت تری باشه.

هدف گذاری HARD

مخففتوضیح
H (Heartfelt)عمیقا و قلبی بخواهیدش
A (Animated)قابل تصور و تصویرسازی باشد
R (Required)هرآنچه که نیاز باشد انجام بدهید
D (Difficult )دشوار باشد و به چالش بکشوندتون

الزامات داشتن هدف

قبل از اینکه اصلا بخوایید هدفی تعیین بکنید باید بدونید که چرا باید هدف داشته باشیم ؟ اگه هدفی تعیین نکنیم دقیقا چه اتفاقی میفته ؟ اگه کسی بهم بگه که اگه هدف تعیین نکنم میتونم به ثروت و آرامش برسم ؟ و انتظار داشته باشه که بگم ممکنه برسی سخت در اشتباهی چرا که اگه هدف نداشته باشی تقریبا جز محالات عالم هست که بتونی به نقطه مطلوبی برسی .

اگه هدف نداشته باشیم این اتفاقات میفته

  • انرژی و وقتت الکی هدر میره
  • به پول و ثروت خاصی نمیرسی
  • مدام باید برای دیگران کار کنی
  • تایم کاریت در بلند مدت بسیار بیشتر از کسی که هدف داره میشه
  • درآمد و دریافتیت محدود میشه به یک حقوق ثابت

حتی اگه شده ماهی یکبار اهدافتون رو بنویسید و بهش نگاه کنید این کار باعث میشه که مدام چک کنید که کجای کارید. این کار باعث میشه از کارهای بیهوده و الکی دست بکشید. باعث میشه که متوجه بشید مقداری از مسیر رو پیش رفتید و این باعث انگیزه گرفتن شما خواهد شد.

مبنای اصول هدف گذاری صحیح چیست ؟

دو مبنا و دو شاخصه هست که باعث میشه ما توی زندگیمون هدف داشته باشیم و به سمتش حرکت کنیم. مبناهای تعیین هدف کاملا احساسی هست. ما تصمیمی نداریم که در اون احساسات دخالت نداشته باشه اما همین تصمیمات احساسی رو با منطق توجیه میکنیم.

پس خیلی مهم هست که بدونی تعیین هدف کاملا یک امر احساسی ست نه یک امر منطقی و کاملا عقلانی. بطور مثال شاید برای شما رسیدن به 100 کا فالوور یک هدف عالی باشه و براش تلاش کنید اما برای من اهمیت چندانی نداشته باشه هرچند فالوور خیلی زیادی هم دارم.

این وسط چه اتفاقی میفته که یک موقعیت برای یکی هدف و برای یکی اهمیت چندانی نداشته باشه ؟ مگر منطق غیر از این میگه که هرچی فالوور بالاتر درآمد بیشتر و هرچی درآمد بیشتر رفاه و آسایش بیشتر ؟ پس چطوره اینجا منطق نمیتونه توجیه مناسبی برای این باشه که چرا یک نفر علاقه نداره به تعداد فالوور زیاد ؟

مثال دیگه ای بزنم که کامل این موضوع که هدف گذاری احساسی هست نه منطقی براتون جا بیفته، افرادی که میرن در جنگ شرکت میکنند و جان شیرین خودشان را به خطر میاندازند با چه منطقی این راه رو میروند؟ شاید بگید پول میگیرند ؟ کدوم منطق میگه راهی رو برو که احتمال برگشتت خیلی کمه اما در عوض پول بهت میدن ؟ یا این وسط انگیزه معنوی و کاملا احساسی دخالت داره؟

در مثال بالا شاید بگید این مسئله توی کشور ما احساسی هست و ممکنه انگیزه های معنوی باشه اما در کشورهای دیگه که بخاطر پول میرن میجنگند چی؟ اونجا هم میگی احساسات تصمیم گرفته و منطقی در کار نیست ؟ اتفاقا توی هر کشوری که باشی بصورت فطری و درونی عشق به وطن و عشق به میهن با هر دین و مسلکی که باشی محرک هر فردی هست که به خط مقدم جنگ برود. یا در خیلی از مواقع اجبار دولتها باعث میشه که عده ای به جنگ بروند.

اما اینم در نظر بگیر که در خیلی از کشورها سربازان پایین دست اکثرا از افرادی هستند که حکم زندان حبس ابد گرفتند و راه نجاتشون خدمت در ارتششون هست و باز این تصمیم کاملا احساسی هست چرا که اینجوری امیدی به کاهش مجازات و حبس هست اما بخوان مادام در زندان باشند و انتظار مرگ بکش که چیزی حل نمیشه. این افراد اکثرا ارذل و اوباش هر کشوری هستند که با خدمت در بیرون از مرزهای کشور تخفیف گرفته و میتونن امید به آزادی رو داشته باشند.

پس احتمالا این خوب براتون جا افتاده باشه که هدف گذاری اصولی مبنایی کاملا احساسی داره و که بعد از احساسات با منطق اون تصمیم و هدف کاملا توجیه میشود. دوتا مبنای احساسی داریم یکی حب و یکی بغص . حب یعنی دوست داشتن و آرزوها و بغض هم یعنی خشم و نفرت. احساسات از این دو بخش خارج نیستند.

هدف گذاری اصولی بر مبنای حُب

حُب داشتن به یک مسئله باعث میشه که بر مبنای اون تصمیماتی بگیریم. بعنوان مثال ما به خانواده خودمون حب فراوان داریم و این باعث میشه که یکی از اهدافمون قطعا آسایش خانواده خودمون باشه. دقت کنید از بین میلیونها خانواده ابتدا خانواده خودمون رو انتخاب میکنیم چرا ؟ چونکه احساسات نسبت به اونها داریم و میخواییم اونها در رفاه باشند.

قدرت حب بسیار بالاست و میتونه بخش مهمی از هدفهامون باشه. مثال دیگه بزنم. من بسیار علاقه به BMW دارم ؟ چرا ؟ چون ماشینی قدرتمند و پر سرعت هست ؟ خیر این ظاهر کار هست باطن کار اینه که اگه من این ماشین رو داشته باشم همه بعنوان یک فرد موفق به من نگاه میکنن و این نگاه کردن چون از دوست داشتن و حب میاد با منطقی چون ماشین باکیفیت و با سرعت توجیهش میکنیم.

پس بخش مهمی از اصول هدف گذاری رو حب تشکیل میده که در ادامه مشخصات هدف گذاری اصولی رو که بهتون گفتم با در نظر گرفتن همین مبناها میتونید کاملا صحیح و اصولی هدف گذاری کنید.

هدف گذاری بر مبنای بغض

خوب حب رو قبول کردیم که یک احساس بسیار قوی هست که میتونه هدفهامون رو تشکیل بده اما بغض چطور ؟ قدرتی که بغض در تعیین هدف داره به مراتب از حب بیشتره. حب مانند یک امید و آینده ای هست که تورو میکشه اما بغض مانند محرکی هست که تورو به اجبار هول میده.

مثال عملی از بغض که بگم اینه که وقتی کوچیک بودی توسط خانواده، دوست ، آشنا مورد تحقیر قرار گرفتی و گفتن تو هیچی نمیشی و این شده یک بغضی درونت که موتور محرکت شده که حتما بهشون ثابت کنی که میتونی و میرسی به هدفهات.

یا ممکنه بارها توسط همسر یا خانواده همسر مورد عنایت و کنایه قرار گرفته باشی که ببین فلانی چی داره و تو نداری ؟ ببین باجناقت چی داره و تو نداری ؟ این بغضها جمع میشه و بخش خیلی مهمی از هدفهات رو تشکیل میده. این اهداف به مراتب قدرتمندتر از اهداف تعیین شده به وسیله حب هستند.

چرا بغض قویتر از حب هست ؟

فکر کن به هدف مهم خرید خونه رسیدی وقتی کلید میندازی و میری داخل ابتدا توهین و تحقیرها یادته یا آرزوی آرامشی که برای خانواده ات داشتی ؟ ابتدا سختیها و مشکلات خانوادت یادت میاد یا حب و آرزوی لم دادن جلوی OLED یا وال خونه که قبلا داشتیش؟ معلومه که به محض برطرف شدن بغضها هست که فریاد شادی بلند میکنی و بغضت رو اونجا میترکونی تا جایی که بخاطر حب به هدفت رسیدی.

ایکیگای خود را بشناسید

یکی از اقدامات قبل از شروع هدف گذاری اینه که نقطه موجود و وضعیت موجود خودتون رو بشناسید و بر اساس اون هدف تعیین کنید. و برای دستیابی به نقطه مطلوب تلاش کنید . ایکیگای یک اصطلاح ژاپنی هست که میگه وضعیت موجود نسبت به وضعیت مطلوب.

الان وضعیت موجود شما اگه درآمد 10 میلیون در ماه یا حتی صفر هست میتونه وضعیت مطلوب درآمد 20 میلیونی باشه اما برای کسی که وضعیت موجود درآمد سی میلیونی هست وضعیت مطلوب میتونه درآمد پنجاه میلیونی یا بالاتر باشه. این مطالبی که اینجا گفته و نوشته میشه رو کاملا به دید یک کلاس درس تجربی که پشتش علم چندین استاد هم هست در نظر بگیرید که بیشترین بهره برداری رو داشته باشید.پ

اقدامات قبل از شروع هدف گذاری اصولی

تا کنون 2 مورد خیلی مهم رو بهتون گفتم یکی مبدا هداف و تصمیمات و یکی وضعیت موجود که این دوتا اقدام کاملا اساسی و قبل از شروع هدف گذاری اصولی هست. که در این بخش براتون میگم چطور استفاده کنید.

استفاده از احساسات برای تعیین هدف

ابتدا دو ستون تشکیل بدید داخل تمام حب و بغض و احساساتی که منجر میشه به حرکتتون رو بنویسید این لیست و همیشه جلوی چشمتون داشته باشید. حب ها و آرزوها شمارو میکشه و بغضها شمارو هل میده به سمت هدف. وقتی که دوتا ستون رو نوشتید برید برای قدم بعدی.

وضعیت مطلوب متصور شوید

وضعیت کنونی خودتون رو دقیق روی کاغذ بنویسید. بنویسید که چقدر درآمد دارید چقدر پس انداز دارید، چه ابزار و امکاناتی دارید، چه همکار یا همکارانی برای رسیدن به هدفتون دارید، و همچنین تمام توانایی و تخصص خودتون رو یادداشت کنید.

یک وضعیت مطلوب هرچند ناقص برای خودتون در نظر بگیرید. چرا میگم ناقص برای اینکه بعد از مطالعه این بخش به بعد میتونید نواقصش رو برطرف و کامل کنید اما اگه ننویسید ممکنه حین مطالعه برخی از موارد رو بدرستی متوجه نشید و مجبور بشید از اول مطالعه کنید.

وضعیت کنونی ممکنه 5 میلیون پس انداز باشه و وضعیت مطلوبتون توی قدم اول بشه 50 میلیون پس انداز. یا ممکنه وضعیت درآمدی الانتون ماهانه 10 میلیون تومن باشه اما وضعیت مطلوبتون ماهی 25 تا 30 میلیون باشه. مهم نیست چی مینویسید ولی خواهشا تمام موارد رو که در جدول زیر هست کامل بنویسید که بعد از اتمام این محتوا پیشرفت قابل توجهی در هدف گذاری اصولی داشته باشید.

پارامتر وضعیت موجودمثالها
خانوادهفرزند داری یا نه؟ همسر داری یا نه ؟
مقدار درآمدماهانه 10 میلیون
مقدار پس اندازکل پس انداز
داراییهای غیرمنقولخانه، زمین ، آپارتمان
داراییهای منقولمثل خودرو و ساعت و طلا و سکه و…
ابزارهای کارموجودکامپیوتر، لپ تاپ، گوشی، دوربین و …
تخصصهابرنامه نویسی، گرافیک، ادیت، مهندسی
مهارتهامهارتهای فنی و حرفه ای مثل تعمیرات،فروش،مذاکره
همکاران احتمالیهمکاران حال حاضر
مطالعه وآموزش روزی چقدر وقت برای آموزش میذاری
سفرسال یا ماهی یکبار سفر داخلی دارم

پارامترهای بالا دقیقا همونهایی هستن که باید برای وضعیت موجود لیستشون کنید و وضعیت مطلوب رو هم براشون لیست کنید به نوعی میشه هدف گذاری اولیه. اما حالا وضعیت مطلوب رو چطور مشخص کنید دقیقا میشه همون هدف گذاری اصولی که در ادامه مشخصات اصول هدف گذاری رو بهتون میگم و بر اساس اون اهدافتون رو بنویسید و تا رسیدن بهش دست از تلاش برندارید.

هدف گذاری اصولی

مشخصات هدف گذاری اصولی

برای اینکه بتونید یک هدفی رو تعیین کنید و بهش برسید باید اصول اونو بلد باشید، تمام این اصطلاحاتی مانند اسمارت و هارد و ووپ درسته اما هیچکدوم کامل نیستن. اینجا براتون اصول هدف گذاری صحیح رو آوردم که میتونه کامل و جامعترین مطالب باشه. از طرفی الان وضعیت موجود خودتون رو هم کاملا مشخص کردید و میدونید دقیقا در چه نقطه ای هستید.

بعد از اینکه فهمیدیم که اهداف ابتدا از احساسات سرچشمه میگیرن و بعد منطق پس در تعیین اصول هم باید مد نظر باشن که به بیراهه نریم. اهداف رو بر اساس وضعیت موجود تعیین میکنیم . ممکنه برای فردی یک هدف وضعیت مطلوب باشه اما برای فرد دیگه ای وضعیت موجود باشه. حالا زیاد نپیچونیم و بریم برای بررسی اصول هدف گذاری.

  • شوق برانگیز باشد
  • واقع گرایانه باشد
  • شفاف و واضح باشد
  • قابل دستیابی باشد
  • به اندازه کافی بزرگ باشد
  • زمان مشخص داشته باشد
  • باید از دید دیگران مخفی باشه
  • چالش برانگیز باشه
  • چندگانه نباشه

هدف اصولی باید شوق برانگیز باشد

یکی از مهمترین و ابتدایی ترین اصول هدف گزاری اینه که شوق برانگیز باشه براتون . یعنی بتونه اون احساس قوی درونتون رو به تکون دربیاره و احساس باعث بشه که جسمتون هم به خودش تکونی بده. این دو خط رو کاملا عامیانه نوشتم که براتون قابل درک باشد.

هدفی که نتونه در درونتون شوق ایجاد کنه نمیتونه هدف درستی باشه. هدف گذاری اصولی اینه که به سمتش حرکت کنی نه اینکه رسیدن یا نرسیدن بهش برات تفاوتی نداشته باشه. با مثال توضیح بدم خدمتتون. فکر کنی من الان درآمدی مثبت صد میلیون دارم بدون شک اگه هدف بعدیم این باشه که برسم به درآمد 120 میلیون درماه نمیتونه شوق و انگیزه کافی برای من ایجاد کنه چرا که رسیدن بهش برای کسی که از صفر به صد رسیده اصلا سخت نیست.

برای اینکه این مورد رو بطور کامل خوب متوجه بشید و هدف گذاری اصولی را خوب پایه گذاری کنید این مورد رو هم در نظر بگیرید.شوق اینجور تعریف میشه که فکر کن با رفقات تصمیم گرفتی به یک سفر تفریحی بری که تا حالا نرفتی و اصلا فکرشم نمیکردی که یه روزی بتونی این سفر رو بری. چند روز قبل از روز اصلی و خود روز موعود با چه اشتیاقی از خواب بلند میشی و آماده حرکت میشی ؟

شوق داشتن واسه هدف هم همینه باید اول صبح با انگیزه و شوق هدف و رویایی رسیدن بهش از خواب بیدار شی و بری که فعالیتهای روزانه جهت رسیدن به این هدف رو انجام بدی. هدفی توی زندگیتون تعیین کنید که بتونه درونتون شوق کافی ایجاد کنه حالا میتونه این هدف خرید خونه باشه میتونه سفر به اروپا باشه یا هرچیزی که درون شما شوق ایجاد میکنه.

هدف باید واقع گرایانه باشد

هدف باید واقعی گرایانه باشد. با واقعیتهای حال حاضر مطابقت داشته باشد. مثلا اگه من بخوام از درآمد صفر توی چند ماه برسم به درآمد ماهی 1 میلیارد خوب معلومه که این واقع بینانه نیست. بصورت هیجانی و اینکه یه سمینار هدف شرکت کنی و بهت بگن به هر هدفی که تعیین کنی میرسی و بعد ش بیایی بنویسی من سال دیگه پورش دارم بدون اینکه واقعیات رو در نظر بگیری و اینو در نظر بگیری که هنوز تخصصی نداری، هنوز درآمدی نداری، چطور میشه یهو پرش کرد و پورش خرید خوب معلومه که اهداف واقع بینانه و بر اساس واقعیت نیست.

هدف واقع گرایانه با توجه به وضع موجودتون هم تعریف میشه. مثلا من اگه درآمدی 200 میلون در ماه داشته باشم و هدفم این باشه که 6 ماه بعد یه ماشین 3 میلیاردی میخرم قطعا واقع بینانه تر از اونی هست که میخواد توی 6 ماه از در امد ماهی ده میلیون برسه به ماشین یک میلیاردی.

هدف باید کاملا واضح و شفاف باشد

باید دقیقا مشخص کنید که از زندگی و کار چی میخوایید؟ باید دقیقا بعد از هر تصمیمی مشخص کنید و این سوال رو از خودتون بپرسید که چی ؟ این کار رو انجام بدم که چی ؟ این هدف رو داشته باشم که چی ؟ خونه بخرم که چی ؟ استخدام کنم که چی ؟

اگه دقیقا بدونید چی میخوایید پس میدونید که باید چکار کنید. مثلا اگه من از خونه بزنم بیرون و بخوام حال و هوایی عوض کنم و تصمیم بگیرم برم کافه یک قهوه بزنم احتمالا حالم بعد از اون قهوه بهتر از کسی هست که میخواد حال و هوایی عوض کنه اما وقتی از خونه بیرون میزنه نمیدونه میخواد چکار کنه و بعد از چندتا خیابون گردی خسته و کوفته تر از قبل برمیگرده خونه و نتیجه ای که میخواد نمیگیره. بله دوستان هدف گذاری اصولی ریزه کاری زیادی داره که باید رعایتشون کنید.

هدف باید قابل دستیابی باشد

توی تعیین هدف اصولی اینکه بشه به یک هدفی رسید خیلی شرطه. مثلا هدف میذاره که من حتما نیم کیلو شمش طلا از بانک بزنم؟ خوب معلومه که این خلاف قانون و نشدنیه. در گیر اینجور هدفهای واحی و نشد و غیر اصولی نشید.

هدف باید به اندازه کافی بزرگ باشد

هدف اصلی که مشخص میکنید باید به اندازه کافی بزرگ باشه که بتونی برای دستیابی بهش تلاش کنی. مثلا اگه الان دچرفخه داری هدف اصلیتو نذار موتور هدف اصلی و بلند مدتو بذار بنز اما توی هدف 3تا4 ماهه بذار موتور. اینجوری تو به شوق رسیدن به بنز هدفهای کوچک سر راه هم قطعا تاچ خواهی کرد.

هدف کوچیم نمیتونه نیرو محرکه کافی برای اقدام و عمل درست در ذهنتون ایجاد کنه. هدف بزرگ بهتون انگیزه و احساس میده و همین انگیزه و احساس هست که کنترلتون میکنه برای اقدامات بعدی.

هدف گذاری اصولی باید زمان داشته باشد

برای رسیدن به اهداف چه کوچیک و چه بزرگ حتما زمان دقیق تعیین کنید. بطور مثال ننویسید من بنز میخرم بنویسید تا مرداد سال آینده من حتما بنز خریدیم. وقتی که زمان تعیین کنید مجبور میشید که در زمان مقرر حتما کار رو به نتیجه برسونید .

هدف از دید دیگران باید مخفی باشد

پنهان کاری و مخفی نگه داشتن اهدافت باعث میشه که حسودان و پارازیتهای اطرافتون بهتون نزدیک نشن و تا حصول نتیجه این وظیفه مهم اطلاع رسانی از اهداف رو موکل کنید به بعد از جشن موفقیت. هدف وقتی پنهان نیست و بیان میشه ناخودآگاه در ذهنتون دوپامین ترشح میشه و این دوپامین باعث میشه احساس شادی بهتون دست بده و وقتی این احساس رو داشتید مثل زمانی هست که واقعا بدستش میارید و این باعث میشه دیگه تلاش نکنید.

چالش برانگیز باشد

هدفی تعیین کنید که شمارو به چالش بکشونه هدف ضیف نمیتونه بهتون نیروی حرکت بده. وقتی که هدف بزرگی رو فتح میکنید اون موقع هست که احساس موفقیت بهتون دست میده و شوق رسیدن به هدف بعدی رو دارید اما اگه چالش برانگیز نباشه زود بدست میاد و آخر سر هم نمیتونه دوپامین اصلی رو براتون ترشخ کنه که به فکر هدف بعدی باشید.

چندگانه نباشد

یکی از اصول هدف گذاری اینه که بتونید یک هدف رو مورد توجه قرار بدید و چند هدف رو همزمان در هدف اصلی دخالت ندید. مثلا شما نمیتونید همزمان هدف موفقیت در رشته ورزشی کشتی رو با موفقیت در رشته ورزشی دو میدانی بعنوان اهداف در نظر بگیرید.

اگر هدف واحد داشته باشید امکان رسیدن بهش خیلی زیادتر هست تا موقعی که چندین هدف را مشخص میکنید. البته اشتباه نشه یه زمان هدف چندگانه مسیر رسیدن به هدف اصلی هست مثلا هدف اصلیتون احداث یک کارخانه هست اما توی این مسیر بالا رفتن درآمد، خرید ویلا و خانه و ماشین خوب و این قبیل اهداف دخالتی در هدف اصلی ندارند.

ایده برای هدف گذاری

بزودی…

هدف گذاری و برنامه ریزی

بزودی…

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *